با سپاس از استاد ارجمند سید مجتبی آقایی که متن زیر را جهت درج در سایت در اختیار قرار داد.
من رشته ی محبت خود پاره می کنم
شاید گره خورد به تو نزدیک تر شوم
در موضوع ازدواج با محارم، حرف و جدال و توجیه و تفسیر بسیار است. اغلب یا شاید همهشان را، از منابع ایرانی گرفته تا منابع فرنگی، از نظر گذراندهام و به این نتیجهها رسیدهام:
1) به احتمال بسیار زیاد ازدواج با محارم رسمی رایج در میان بومیان و ساکنان پیشآریایی (مانند عیلامیان) بوده که بعدها در دیانت زرتشتی هم وارد شده است.
2) انکار وجود جواز فقهی برای ازدواج با محارم در میان زرتشتیان سدههای پیشین، معقول نیست و توجیهات معمول (از قبیل مقالهی مفصل مشهور دکتر علیرضا شاهپور شهبازی) هم مطلقاً راه به جایی نمیبرد.
3) موضوع جواز برای ازدواج با محارم با ساختار و مبانی فقه سنتی زرتشتی هماهنگی ندارد و به همین سبب توصیههای مؤکد برای انجام دادن آن، امری عجیب است. توضیح این که در فقه زرتشتی، عموم موضوعات، دقیقاً بر موضوع آمیختگی در بدو آغاز جهان ناظر است و از این منظر، جایگاه مهمِ توصیف شده برای ازدواج با محارم، یک معضل را به وجود میآورد. تنها راه حلی که به نظرم میرسد این است که توصیههای مؤکد فقهی و اخلاقی برای انجام دادن این رسم، بسا که در دورهی فرو افتادن زرتشتیان به محاق اقلیت پدیدار شده باشد.
4) وجود جواز فقهی برای ازدواج با محارم، لزوماً به معنای رواج گستردهی آن رسم در میان زرتشتیان نیست. برعکس، اصرار و ابرام منابع فقهی و اخلاقی زرتشتی بر لزوم یا ذکر فواید عجیبه برای آن، حکایت از مقاومت تودههای مردم در برابر آن دارد (مقایسه کنید با اختصاص بخش بزرگی از آیات قرآن به امر معاد در برابر انکار اعراب جاهلی نسبت به آن). به علاوه، یقیناً در صورت رواج گستردهی ازدواج با محارم، حتماً اختلالات و بیماریهای ژنتیکی دامن ایرانیان را میگرفت؛ مانند یهودیان که برخی بیماریهای ژنتیکی خاص آنان شناخته شده است.
5) این موضوع، نباید مایهی وهن زرتشتیان یا اسباب توهین به آنان شمرده شود. چه، در منظومهی مردمباور هر دینی، شماری از باورها و رسمهای دخیل وجود دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ